just for mrs kh
لطفا نوشته هايم را حس كن
میگن پُشت سر مسافر آب بریزی برمیگرده اشــک که از آب زلال تره پس چرا مسافر من برنمی گرده کاش می فهمیدی برای این که تنهایم تو را نمیخواهم؛ برعکس … برای این که میخواهمت ؛ تنهایم …!!! كـــنــــار تو در بــــاران قدم مي زنم "چــتــر" براي چه؟ ــــــــــخيال كه خيس نمي شودـــــــــــــــ ”سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “ . گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص، برایت فریاد تجویز کند… . درود به عشقم ... امروز امتحان دادم خوب مي گيرم ! از يه طرف خوشحالم كه از امتحانام كم شد از يه طرف ناراحت كه ديگه شايد نبينمت ! نامه رو خوندين ؟؟؟؟ اخه من چي بگم ؟؟ من بي شما نمي تونم ! بي شما هرجوري مي كنم نمي شه ! بدون اخماتون ! بدون خنده هاتون ! بدون حرف زدنتون ! بدون نگاتون ! اخه اگه شما رو نبينم دليلي براي زنده بودن پيدا نمي كنم ! حالم اصلا خوب نيست ! دارم گريه مي كنم !!!! حيف كه نيستين ببينين !!!! اميدوارم شاگرد براتون بودم و از راضي بودين ! دووووووست دارم بي نهايت ! هميشه به يادتونم و جونمو هم براتون مي دم !!! به اميد ديدار بعدي و جون گرفتن دوباره ي من ... دلم گرفته قد تموم اسمون ها ! دلمم براتون قد تموم دنيا تنگ شده ! دل تنگم ! لطفا ... احساسمو بفهمين ازتون خواهش مي كنم ممنون مهربون من چهرتون بهم ارامش مي ده ديدنت چشاتون و لبايي كه هميشه خنده داره ! عاشق شما شاگردتون ساحل ... دلممم براتون يه ذره شده ! خيلي خسته ديوونه ي كسي باشي و اون خودش خبر نداشته باشه ! من براي شما يه شاگردم ولي شما براي من زندگي ! اينو همه مي دونن براي همينم سر كلاس اذيتم مي كنن ! دووووستون دارم ! بيشتر از تصوري كه دارين ! صدای پایش آرام آرام به گوشم می رسد . از زیـر سنـگ هم کـه شده پـیدایم کـُن … خدایا … یک امروز را مهمان من باش … به یک فنجان قهوه تلخ … دلت نمیخواهد طعم دنیایت را بچشی ؟؟ دلم براتووون تنگ شده !!!! خيلي بيشتر از چيزي كه فك كنين ! فكر اينكه تاستون ديگه نمي خوام ببينمتون عذابم مي ده ! لطفا ... هميشه لبخند بزنين و بخندين ! چون من عاشق لبخندتونم ! بعضي وقتا چشمام به قلبم حسودي شون مي شه .. مي دوني چرا ؟ چون .. تو هميشه توي قلبمي ولي از چشمم دوري . . .
حتی اگر سختی راه چشمانت را از من دور کند و بهترینی حتی اگر طنین صدایت به گوش من نرسد... . . . جلوی بعضی از خاطره ها باید نوشت : آهسته یادآوری شوید خطر ریزش اشک . . تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او کــه هرگز نتوان یافت همانندش را . .
. روی سایه ای که به جا مانده از تو چشــــم می کشم و دهانی که بخندد به این همه تنهایی و انتـــظار ... این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ و تکه ذغالی که خطــــ می کشد نیامدنتـــــــــ را ... ✿بس کن ساعتـــــــــ✿ـــــ... دیگر خسته شده امــــــــ✿ـــ اری من کم آوردمــــ✿ــــــــ خودم میدانم که نیستــــــــــ✿ــــــــ اینقدر با بودنت نبودنش را به رخم نکشـــــــــــ وقتی "تـــــــــو" نیستی همه مي تونن اسمت رو صدا كنن! اما ! بعضي وقتا كساااااييي اسمتو صدامي كنن كه لذت مي بري و دوست داري در جواب اونا بگييييي! جانم خیلـــی کـــه دلتنگــــــــ میشـــم تو با من باش” کاش می دانستی، من سکوتم حرف است، حرف هایم حرف است، خنده هایم، خنده هایم حرف است. کاش می دانستی، می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم. کاش می دانستی، کاش می فهمیدی، کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند، یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند. من کمی زودتر از خیلی دیر، مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد. تو نترس، سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد. کاش می دانستی، چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت، در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست. تازه خواهی فهمید، مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست
چـه جمـلـه ای !
پــــُر از کـلیـشه …
پـــُـر از تـهـوع …
جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی :
” ســرد اسـت “…
یـخ نمـی کنـی …
حـس نـمی کنـی …
کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه
چـه سرمایـی را گـذرانـدم …
.
.
.
به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت !
نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !
.
.
.
زندگــــــــــــی ِ من …
قصهء رقـــــاصـــه ایست …
که شباهنگام …
در غلظت ِ مه آلود ِ بندری …
پا برهنـــــــــه ….
فلامینـــــکو می رقصد…
.
.
.
چه فرقی دارد
پُشت میله ها باشی
یا در خیابانهای شهر در حال قدم زدن
وقتی که آرزوهایت
در حبس باشند
.
.
.
بعضی حرف ها را نباید زد
بعضی حرف ها را نباید خورد
بیچاره دل چه می کشد میان این زد و خورد !
.
.
.
شاید برایت عجیب ست این همه آرامشم !
خودمانی بگویم ؛ به آخر که برسی ، دیگر فقط نگاه میکنی . . .
.
.
گاهی یه جور غمی تو دلته که هرچی می گردی دلیلشو پیدا نمیکنی !
این جور غم ها بیشتر از ناراحتی ، آدمو کلافه می کنه !
.
.
.
غمگینم …
وقتی همه ی جفت ها تنهاییَم را به رخم میکشند ،
حتی جوراب هایم …
.
.
.
گفتی بازی برد و باخت دارد …
ولی زبانم بند آمد بگویم که من بازی نکردم ؛ من با تو زندگی کردم !
.
.
.
دوست دارم برم جایی که :
نه آسمونش
نه صدای مردمونش
نه غمش
نه جنب و جوشش
نه گلای گل فروشش
مثل اینجا آهنی نیست !
.
.
.
همیشه یه نفر هست که باش درد دل کنی ؛
ولی وای به روزی که همون یه نفر بشه درد دلت !
.
.
.
بدبیاری مال وقتیه که بد ” بی یاری ” !
.
.
.
به حساب خیالبافی ام نگذار …
اما ستاره ای دارم در تیره ترین شبها !
فقط خواستم بدانی که می شود دل خوش کرد به چراغهای کوچک یک هواپیما …
.
.
.
چه قدر خوبه یه نفر باشه که وقتی بش فکر می کنی یادت بره اتاقت چه قدر سرده !
.
.
.
.
.
همه چیز خنده دار بود….
داشتن تو…!
بودن من ; ماندن ما….!!
رفتن تو…
این همه آه….
گاهی از این همه خنده گریه ام میگیرد….
.
.
.
کاش می شد زندگی را هم عوض کرد٬ مثل «چایی» وقتی که سرد می شود…
.
.
.
دُنـبـال ِ کَـلاغـیْ می گـردَم ،
تا قـآرقـآرَش رآ بـه فـال ِ نـیـکْ بـگیـرَم ،
وقـتـی…
قآصـِدَکـْ ـهـا هـمـه لال انـد
.
.
.
صداقت؟…. یادش گرامى…
غیرت؟….. به احترامش یک لحظه سکوت…
معرفت؟….. یابنده پاداش میگیرد…
مرام؟….. قطعه ی شهدا …
عشق؟ ….. از دم قسط…
واقـــعـــ ـا به کــــــجــ ـــــا چــــنــــ ـیـــــــن شـــــتـــ ــابـــــا ن؟؟؟
.
.
.
آدمای دنیای من فعل هایی را صرف میکنند که برایشان صرف داشته باشد!
.
.
هوایت دستان سنگینی داشت، وقتی به سرم زد فهمیدم!
.
.
.
دلم بچگی میخواهد ! جلوی کدام مغازه پا بکوبم تا برایم آرامش بخرند ؟
.
.
.
گـاهــی نمـی دانــی
از دسـت داده ای ..
یـــا
از دسـت رفـــتـه ای…
.
.
.
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺠﻮﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺁﺩﻡﻫﺎ ، ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ !
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ی ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﭘﺲ ِ ﺫﻫﻦ ِ ﺗﻮ ، ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ…
ﺁﺩﻡﻫﺎ “ﺗﻤﺎﻡ” ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ …!
.
.
.
تقصیر برگ ها نیست
آدم ها همینند!
نفس می دهـــــــی
له ات می کنند…
.
.
.
گاهــــــــــــــی دِلـــــــم
تفــــــــــــریح ناسالم می خــــــــــــواد
مثــــــــــــــــل فکر کــــــــــــردن به تـــــــــــــــــو !
.در دنیایی که همه یا گوسفندند یا گرگ
ترجیح میدهم چوپان باشم
همدیگر را بدرید
من نی میزنم
♪ ♪♪ ♫
.
.
.
چـقـــــدر سخــــت اســـت، کـه لبـــریـــز بـاشی از “ گـفـتـــــن ”
ولــی ….. در هـیـــــــچ ســویـــت محـــرمـی نبـاشد
.
.
.
عادت کرده ام
کوتاه بنویسم
کوتاه بخونم
کوتاه حرف بزنم
کوتاه نفس بکشم
تازگی ها
دارم عادت می کنم
کوتاه زندگی می کنم
یا شاید
کوتاه بمیرم
نمی دانم
فقط عادت …
.
.
.
اینجا جاییست که . . .
عشقبازی نمی کنند با هم . . .
با هم با عشق بازی میکنند . . . !
.
.
.
اجازه خدا ؟ میشه ورقمو بدم ؟
میدونم وقت امتحان تموم نشده! ولی خسته شدم…
.
.
.
کسی که نگاهت را نمی فهمد
توضیح های طولانی ات را هم نخواهد فهمید….
.
.
.
به سلامتی اونایی که هزارتا خاطــــــــــــــــرخواه دارن
ولی دلشون گیرِ یه بــــــــــــــــــــــــی معرفته !
.
.
.
هم قــــــــــد شدیم …
خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم …
.
.
.
پست ترین آدما کسایی هستن که
به دست گذاشتن رو نقطه ضعف دیگران بگن شوخی … !
.
.
.
قیافه ام تابلو شده بود !
گفتن : چی میکشی ؟
گفتم : زجر !
گفتن : نه یعنی چی مصرف میکنی ؟
گفتم : زندگی … !
.
.
.
چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه
اونم کسیه که داغونت کرده !
.
.
.
اگر روزی عاشق شدی …
قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن …
این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده ……!
.
.
.
کاش به جای این همه باشگاه زیبایی اندام
یه باشگاه زیبایی افکار هم داشتیم
مشکل امروز ما اندام ها نیستن ، افکارها هستن !
.
.
.
گــــفته باشــــم !.!.!
مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛
تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !
سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !
.
.
.
این روزها عشق را با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند !
حیف از عشق که زیر دست و پاست …
.
.
.
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم…
نسل خوابیدن با اس ام اس…
نسل دردو دل با غریبه های مجازی…
نسل غیرت رو خواهر,روشنفکری رو دختر همسایه…
نسل پول ماهانه,وی پــ ی ان…
نسل عکسهای برهـ ـنه بازیگران…
نسل جمله های کوروش و شریعتی…
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس…
نسل استرس های کنکور و سکته های خاموش…
نسل تنهایی,نسل سوخته…
یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم مدام بگوییم:
یادش بخیر…دنیای ما هم همینجوری بود
چیک چیک
گونه ام را بوسید
نم نم
از گوشه چشمم چکید
.
باز هم خاطراتم زنده شد
.
"من و تو به یاد باران
یا شاید
به یاد تو ،من و باران"
.
فرقی نمی کند
چه در کنارم باشی
چه در کنارش باشی
.
.
.
زیر باران یاد تو مرا خیس میکند !
مـدت هاست که تـنهـایی هـای مـرا …
دست هـای جـستجوگـری لـمس نکـرده انـد.
از تن گل ها
بوی پیرهنت می آید
و رنگین کمان
همه را از آنِ خود می داند...
بهترینی و خواهی بود
.
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غــــزل و عاطفــــه و روح هنرمندش را
روی دیوار
آن شَـــب ...
کِــﮧ مـــآه عآشـِــقــآنـِـﮧ هـــآیِمـآن رآ
تمآشآ مے کَـــرد ...
آن شَــب کـِـﮧ شَــب پَــره هـــآ ..
عآشِــقـــآنـِـﮧ تَــــر ...
نـــُـور رآ مے جُســـتَند ...!
و اُتـاقم ..
سَرشآر از عَطرِ بوســﮧ و تَرآنــﮧ بُــود... !
دآنِستَم..
تــُـــو پـــژواکِ تمــــآم عـــآشـِـقـآنـِـﮧ هآے تآریخے...
تمام دنیا هم که جمع باشند...
انگار یک چیز دنیا کم است...!!
آنقدر کم که..
تمام هستی زیر سوال می رود !!
گریــــــــــــه می کنند . . . مثل بالــــــــــــش من . . .
هرشــــب غرق اشـــــــک است . . . !
بــه آسمـــون نگـــاه میکنــــم!
دلــــم قـــرص میشـــــه کـــه
تــــو هـــم زیـــر همیـــن سقفــــی...!
همیشــــه بــرایـــم ســوال استـــــــــ :
اگــــــر قــــــــرار بــــــود
روزی او را نــــــداشتـــه بــاشـــم،
چــرا خـــدا خــــواستــــــــــــ
کـــه دوستــــش داشتــــه بـــاشـــم؟!!
من دست همه اتفاق ها را میگیرم که نیفتند!
که …
فقط با“یکی” بود …
حتی اگر
هیچ وقت“نیفتی”
نگو دوستان به جای ما!
شاید منتظر اینه که بگی:
جامو نگهدار، زود میام …
یه نفر، فقط یه نفر…
باعث می شه که حس کنی
چیزی که تو رو روی زمین نگه داشته
جاذبه ی زمین نیست…
Power By:
LoxBlog.Com |